چی میخوای؟

یه جزیره؟ نه.. فقط یه ساحل. یه ساحل دل‌انگیز، و تخت تاشو، زیر آفتابگیر دراز کشیدم. و یه نوشیدنی خنک نارگیلی؟ دستمه که توش نی داره و هر چند لحظه ازش می‌نوشم و چشامو زیر عینک آفتابی‌م می‌بندم. و به صدای دریا گوش میدم. و نسیمی که خیلی نرم می‌وزه.. نسبتا خلوته اطراف.. ولی باز هم هستن آدما. هوا داغ نیست. گرمه معتدله.. صدای پرنده های دریا لا‌به‌لای صدای موج میرسه به گوشم.

زباله‌های روح

Only God knows what other garbage we carry in our souls.

فقط خدا می‌دونه که ما چه زباله‌های دیگه ای در روحمون حمل می‌کنیم.


این جمله رو دوستداشتم ولی مطمئن نبودم که عمق اون چیزی که میخواد برسونه رو متوجه شدم یا نه؛ پس بیشتر تحقیق کردم. و این نتیجه‌ی بررسی‌مه:

---

(God knows - خدا می‌دونه):

 این عبارت نشون دهنده‌ی اینه که عمق و پیچیدگی احساسات و تجربیات درونی انسان، فراتر از درک و شناخت دیگرانه. و فقط یه نیروی برتر یا آگاهی‌عمیق می‌تونه بهش  دسترسی داشته باشه.

(garbage we carry in our souls - زباله های روح):

منظور این اصطلاح تجربیات ناخوشایند، احساسات منفی، خاطرات دردناک و باورهای محدودکننده ایه که در ناخودآگاه انسان انباشته میشن که می‌تونن چنین چیزایی باشن:

-خاطرات سرکوب شده‌ی آسیب های روحی

-احساسات حل نشده‌ی خشم، غم یا ترس

-باورهای منفی درباره‌ی خود و جهان

-الگوهای رفتاری مخرب

(carry - حمل کردن):

این واژه تاکید می‌کنه که این زباله ها بار سنگینی بر دوش فرد هستن و می‌تونن باعث احساسات ناخوشایندی مثل رنج، اضطراب و اختلال در کارهای روزمره بشن.

من با نوشتن خودمو پیدا و ابراز می‌کنم.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان